الهه ی الهام
انجمن ادبی

 نام کتاب: این روزها درگیر خودم هستم

شاعر: محمد جلیل مظفری

انتشارات: آه و ماه

دوست عزیز و شاعرم آقای محمد جلیل مظفری که آشنایی چند ساله با روحیات و سروده هایشان دارم و چند بار هم به حضورشان رسیده و از محضرشان چیزها آموخته ام این روزها نخستین مجموعه شعرش را از طریق انتشارات آه و ماه روانه بازار کرده تا دوستان و دوستداران شعر و ادب جرعه هایی از دریای ادبیات فارسی را  به قدر تشنگی بچشند. 

آقا جلیل لطف کرده و نسخه ای امضا شده را توسط دوست گرامی ام« مجید خادم» برایم فرستاده تا این رخداد زیباترین اتفاق پاییز امسالم باشد. کتابی را که چشم به راه چاپ و نشرش بودم در واپسین روزهای آذر نود و چهار به دست بگیرم و لاجرعه نوشش کنم.این مجموعه شامل هفتاد جانپاره در قالب سه گانی( نوخسروانی) است  که در سالهای 1390تا 1393 سروده شده و با طرح و رنگی ساده و گیرا به چاپ رسیده است.

آقا جلیل،

جلالت در فزون

ممنون که هستی!

نمونه شعر این دفتر:

سوخت از قهر آتش چشمت

هستی ام ناگهان به یک دیدار

ربنا آتنا عذاب النار

حسن سلمانی

 

 «آینه در آینه...»

« یک شب چراغ روی تو روشن شود ولی

چشمی کنار پنجره ی انتظار کو؟»

   دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی، برگزیده ای از اشعار هوشنگ ابتهاج را در کتابی به نام«آینه در آینه» جمع آوری کرده و این مجموعه را به تایید خود شاعر رسانده است. چیدمان اشعار این گونه است که دکتر شفیعی کدکنی آن ها را به ترتیب زمانی آورده و خواننده می تواند سیر شعر و شاعری ابتهاج را گام به گام حس کند.

   تاریخ اولین شعری که در این مجموعه آمده 28مرداد1325 است و آخرین شعر،خرداد1369شمسی. شما می توانید گزیده ای از کتاب های؛سراب، سیاه مشق1، سیاه مشق2، سیاه مشق3، شبگیر، زمین، یادگار خون سرو و هنر گام زمان را در این کتاب ببینید و بخوانید و حال و هوای شاعرانه ی «ه. ا. سایه» بیشتر آشنا شوید.

   محصّل دبیرستانیکه بودم از راه شنیدن تصنیف« کوچه سار شب» با صدای ماندگار استاد محمدرضا شجریان، با اسم و شعر هوشنگ ابتهاج آشنا شدم. سال ها بعد موقع تدریس در مقطع دبیرستان با دیدن همین غزل در کتاب های درسی ذوق زده شدم و هر بار با اشتیاقی مضاعف به تدریس این قسمت از کتاب پرداختم. شاعران محبوب و مشهور زیادی هستند که شعرشان جواز حضور در کتاب های درسینظام آموزشی رسمی کشور را به دست نیاورده اند و چاپ اثری از یک شاعر معاصر به عنوان درس مدرسه ای، افتخار بزرگی به حساب می آیدکه ه. ا. سایه از معدود شاعرانیست که در زمان حیاتش به این افتخار نایل شده است.

   کتاب« آینه در آینه» را دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی از مجموعه ی سروده های هوشنگ ابتهاج گلچین کرده و نشر چشمه آن را در 217 صفحه و 5000 نسخه در پاییز1369 چاپ و منتشر کرده است.

   برای آشنایی بیشتر و بهره جویی شما عزیزان، چند نمونه از سروده های ابتهاج را در بخش شعر معاصر ایران در وبلاگ الهه ی الهام تقدیمتان می کنم.

حسن سلمانی

اردیبهشت92- قزوین

 

چهار شنبه 17 ارديبهشت 1392برچسب:سایه,کتاب,آینه,سلمانی, :: 9:9 :: نويسنده : حسن سلمانی

 

« در بندر آبی چشمانت»

پیش تر از آقای احمد پوری، مترجم توانا، کتاب ناظم حکمت را با عنوان «تو را دوست دارم چون نان و نمک» و چند نمونه از سروده هایش را خدمتتان معرفی کرده ام. در بندر آبی چشمانت، گزینه ای از اشعار عاشقانه ی شاعر سوری« نزار قبّانی» است که خیلی به دل می نشیند. این کتاب را در سال 1377 نشر چشمه و در 3000 نسخه ی 101 صفحه ای چاپ و منتشر کرده است.

درباره ی نزار:

نزار در 21 مارس(اول فروردین) 1923م در خانه ای قدیمی در دمشق متولد شد. پدرش شغل شیرینی پزی داشت و نزار معتقد است که او از مردان زحمتکش بوده است.

در سال1944 اولین کتاب خود را با نام« زن سبزه به من گفت» با سرمایه ی خود در سیصد نسخه به چاپ رساند. در واقع از همان نخستین کتاب، سنّت شکنی خود را به نمایش گذاشت و آماده ی نبرد با مخالفان شد. همزمان با حمله ی سنت گرایان که او را متهم به فساد اخلاقی می کردند، استقبال چشمگیر جوانان و نوجویان از اشعار او باعث شد تا نزار بیشتر به سرودن ترغیب شود. علت اصلی مخالفت با نزار این بود که او به مقوله ی عشق پرداخته بود، آن هم از دیدگاهی کاملاً متفاوت.

نزار در بیست و دو سالگی وارد دنیای سیاست شد و به عنوان وابسته ی سفارت سوریه در قاهره تعیین شد.

دشمنان او به طور عمده دو گروه بودند. نخست سنت گرایان که طرح مسایل عاشقانه او را نوعی ستیزه با قراردادهای اخلاقی و سنتی جامعه ی عرب می دانستند و به او شاعر فضیحت لقب داده بودند و گروه دوم شاعران سیاسی بودند که اعتقاد داشتند شعر قبانی شعر شکم سیری است و از تب و تاب سیاسی دنیای عرب به دور است. اما نزار بی اعتنا به این انتقادات همچنان به کار خود ادامه می داد.

او از بی عدالتی ها رنج می برد و از تحقیر انسان ها درد می کشید. اشعار عاشقانه ی او در اوج خود متعهد است و اشعار سیاسی اش در نهایت، عاشقانه. زیرا شور و اشتیلق او برای بهروزی انسان و خشم و نفرت او از پدیدآورندگان تیره روزی، مایه اصلی این شعرهاست.

« زن» اصلی ترین موضوع اشعار عاشقانه نزار قبانی است. مخصوصاً شعر« دوازده گل سرخ بر موهای بلقیس الرادی» که برای همسر متوفایش سروده است، سرشار از مضامین عاشقانه ی یک مرد به یک زن است.

نزار در زمان حیاتش جوایز بسیاری از محافل ادبی دنیا دریافت کرد. کتاب هایش به زبانهای زیادی ترجمه و با شمارگان بالایی به فروش رفتند.

روزنامه های انگلیس در اول مه 1998 خبر مرگش را به تمام جهان اطلاع دادند. او جنجالی ترین و شجاع ترین شاعر شعر مدرن عرب است که لقب « عاشقانه سرای بی همتا» را از آنِ خود کرده است.

نمونه هایی از ترجمه ی اشعار نزار را در بخش ترجمه ی شعر بخوانید و لذت ببرید.

حسن سلمانی –فروردین 92

 

 

 

سه شنبه 13 ارديبهشت 1392برچسب:, :: 12:25 :: نويسنده : حسن سلمانی

 

«منتخبی از اشعر اکتاویو پاز»

من نمی توانم درباره ی اشعار شاعری که دارای چهره ای شاخص در ادبیات جهان است، اظهار نظر کنم؛ چون نتوانستم آن طور که باید و شاید با آن ارتباط برقرار کنم. این را هم می گذارم به پای کم سوادی و بی تجربگی خودم.

دلیل دیگر عدم برقراری ارتباط، شاید مربوط به ترجمه ی شعر باشد هرچند معتقدم آقای دکتر علی اکبر فرهنگی با استادی و اشراف کامل به این کار دست زده است. اما واقعیت این است که شعر را نمی شود ترجمه کرد.انتقال مفاهیم شاعرانه، با توجه به امکانات زبانی و فرهنگ و عرف و پیشینه های زبانی مثل تلمیحات و ارجاعات؛ از یک زبان به زبانی دیگر، کاری دشوار و پیچیده است، هرچند مترجم، استاد ترجمه باشد. ما فارسی زبان ها نمی توانیم تصور کنیم که غزل حافظ به همان شیرینی و زیبایی که در نزد ماست، ترجمه اش هم به همان اندازه برای سخن گویان به زبان های دیگر هم لذت بخش باشد.

به هر حال؛

« اکتاویو پاز» در سال 1914 همزمان با آغاز جنگ جهانی اول و در دوران پرآشوب و متشنج انقلاب خونین کشورش« مکزیک» متولد شد. پدرش وکیل دعاوی بود و وکالت « زاپاتا» رهبر انقلاب دهقانی مکزیک را در این عصربه عهده داشت.

پاز در سال 1937 به دعوت شاعر مبارز« پابلو نرودا» در کنگره ی نویسندگان آزادیخواه، شرکت نمود و خود را به عنوان شاعری جوان و روشنفکر کرد.

او شش سال سفیر مکزیک در هندوستان بود و به خاطر کشتار دانشجویان معترض و تظاهرکننده، توسط دولت مکزیک در سال1968 از مقام سفارت استعفا داد و بعد از آن به شعر و شاعری پرداخت.

در سال1990 جایزه ی نوبل ادبی را دریافت کرد.

یوسفعلی میرشکاک در مقدمه ی همین کتاب می نویسد:« من معتقدم ترجمه ی شعر از هر زبانی به زبانی، ویران کردن شعر است به ویژه شعر سورئالیست ها و مهمتر از همه شعر« پاز» که به گفته ی منتقدی، به ماه ماننده است . ترجمه ی شعر پاز، کشاندن ماه به عرصه ی روشنایی روز و کشتن جادوی لایزال شبانه ی آن است.

کتابی را که خدمتتان معرفی می کنم « منتخب اشعار اوکتاویو پاز» نام دارد که علی اکبر فرهنگی آن را ترجمه کرده و انتشارات برگ آن را در سال 1371 و در 5500 نسخه ی 142 صفحه ای چاپ و منتشر کرده است.

دوستان عزیزم، شما می توانید چند نمونه از سروده های اوکتاویو پاز را با ترجمه دکتر علی اکبر فرهنگی، در مجله ادبی « الهه ی الهام» بخوانید و در صورت امکان نظر بدهید.

بخشی از شعر« فواره» پاز:

«... هیچ کس نمی داند چرا،

چنین می نماید که هیچ کس نمی داند پایان در کجاست؛

ویران شده،

دیوار صخره ی زنده،

همه چیز زمین به عشق ختم شده است

چرا که عشق، همه ی حصارها را درهم می شکند

و از درخشندگی خا برمی خیزد،

از میان دست های لحظه ی اکنون...

... در مرکز میدان پانی شکسته ی شاعر

فواره ای است.

فواره برای همگان می خواند.

حسن سلمانی

28/1/92-چهاردانگه

سه شنبه 10 ارديبهشت 1392برچسب:, :: 12:22 :: نويسنده : حسن سلمانی

« گندم و گیلاس...منوچهر آتشی»

مجموعه ی شعر شاعر معاصر، منوچهر آتشی، حاوی 66 قطعه در قالب شعر نو در 184 صفحه  و در قطع رقعی به زیور طبع آراسته شده است.

این مجلدی را که من در دست دارم، نشر قطره د سال 1370 چاپ و منتشر کرده است. در آخر هر شعر تاریخ سرایش آن آمده است و گویی به ترتیب زمانی در این مجموعه چیده شده اند. از خرداد68 تا مرداد69 خورشیدی؛ یعنی حاصل یک سال فعالیت شعری شاعر.

آخرین قطعه « بانوی گندم و گیلاس» نام دارد که اسم کتاب با حذف واژه ی بانو شده است« گندم و گیلاس» و آن هم شاید به خاطر ملاحظات فرهنگی و سیاسی آن وقت و جهت گرفتن مجوز چاپ بوده باشد!

چند قطعه را که بخوانید شاید مثل من پی ببرید که شباهتی بین منوچهر آتشی و نیما یوشیج هست. سوای سبک و قالب شعری، و آن، استفاده از اصطلاحات محلی و مظاهر طبیعی و بومی خطّه ی جنوب مثل؛ خیزابه، لنگر، نخل، بندر، موج و قایق و... است؛ مثل اشعار نیما که حاوی اصطلاحاتی مثل؛ کشتزار، باران، دار، وگ و نی وکومه و ... است که در خطه ی سرسبز مازندران نمود بیشتری دارد.

ویژگی دیگری که در جای جای شعر آتشی چشمک می زند، وجود « آنیما» است. بانوی گمشده و سرگردان شاعر که همیشه و همه جا با شاعر پرسه می زند؛ با او هست و نیست، و این موضوع در قطعه ی « زنی با چهار نام» بیشتر خودش را به رخ می کشد.

برای آشنایی دوستانم چند نمونه از شعرهای این مجموعه را در بخش شعر معاصر ایران« الهه ی الهام» تقدیم می کنم.

امید که بخوانید و بپسندید!

 

حسن سلمانی

بیست و یکم فروردین92

 

سه شنبه 27 فروردين 1392برچسب:, :: 14:8 :: نويسنده : حسن سلمانی

مجموعه شعر « هجوم»

 

پیشترها اسم سپانلو را شنیده بودم، اما هیچ آشنایی با خودش و آثارش نداشتم؛ حتی یک مصراع. تا این که یک مجموعه شعر از او با نام« هجوم» به دستم رسید.

برگ های کتاب کاهی است و بوی کهنگی می دهد. چاپ و انتشارات روزبهان، آن را در سال 2536 شاهنشاهی و در 99 صفحه چاپ و منتشر کرده است. مقدمه ندارد و بلافاصله بعد از صفحه ی فهرست، اولین شعر با عنوان« قرق» آمده است و شعرهای دیگر، پشت سر هم در صفحات بعدی؛ اما بلندترین و گیراترین شعر این مجموعه« هجوم» است . همان که اسم کتاب هم هست.

قطعه ی هجوم مثل دیگر قطعات سپانلو( در این مجموعه) رنگ و بوی کاملاً انسانی و عدالت جویانه دارد و سرشار است از عواطف پاک و بی آلایش انسان دوستانه. مطلع شعر:

« جهان به چشم کودک

نقش و نگار نامفهومی است...

...به شکل کوکب شش بالی

که روی تافته ای ناشناس بافته است...» به نظر من کوکب شش بال همان ستاره ی داوود نبی و سمبل صهیونیسم است، که نظم جهان را به هم ریخته و ظلم وستم رواداشته است و این از قرینه هایی که در قطعات دیگر آمده است به دست می آید؛ مثل قطعه ی « چریک های عرب» و « فلسطین سرزمین ماست».

سرودن شعری در مذمّت اسرائیل و دفاع از مردم مظلوم فلسطین، آن هم در سالهای پیش از انقلاب اسلامی، شجاعتی می خواسته که سپانلو با دلاوری تمام دست به قلم برده و احساسش را روی کاغذ آورده، بدون هیچ ملاحظه ای و باز شجاعت ناشر که دست به چنین کار خطیری زده و این مجموعه را با مضامین ضد صهیونیستی چاپ کرده است، قابل تأمل و ستایش است.

البته چیز دیگری هم ذهنم را به خود مشغول کرده است و آن این کهشاید اصلاً چنین خفقان و سانسوری هم که بعدها به ریش آن دوران بسته اند، وجود نداشته است و شاعر و ناشر در آزادی و بی دغدغه دست به چنین کاری زده اند.

مثل این که معرفی کتاب هجوم دارد بهانه ای می شود برای باز کردن عقده ی دل! شکّی نیست که سانسور، قیچی و گیوتین فرهنگی امروز هم هست. وگرنه چرا « سالِ سی» باید شش ماه در ممیزی ارشاد بماند و « پنجِ عصر» با دادن هدیه مجوز بگیرد و مجموعهی « انگشت نمای» که حاضر است اما جرأت حضور بر روی میز ممیزی ارشاد را ندارد.

البته اگر بخواهیم با خوشبینی به قضیه نگاه کنیم، هم به پهلوی ها و هم به امروزی ها حق می دهیم. چون لازمه ی هر حکومتی، اهرم هایی است چه برای کنترل و چه برای هدایت افکار عمومی و چه برای فشار! و الاّ شیرازه ی حکومت از هم می پاشد. به هر حال از شما بازدید کننده ی محترم دعوت می کنم چند قطعه از سپانلو را که در همین مجلّه ی مجازی و در بخش شعر معاصر آورده ام بخوانید و در صورت امکان آثار دیگرش را به من و سایر دوستان معرفی کنید.

حالا بریده هایی از شعر هجوم از مجموعه ی « هجوم»:

«...بله زمانه ی ما عصر جانیان نجیبی ست

که با ظرافت و آداب می کُشند

بله زمانه ی ما عهد قتل در روح است...

... پس این عدالت است که شاعر

نشانه گیر شکار کبوتر رویاست

و سایه سار پر قوش ها به وقت هجوم

ز روی صورت او می پرند

نسیم ها نوک مرطوب خودنویسش را

به خطّ تذکره ها خشک می کنند

و گرد و خاک هجوم جهان

به چین صورت او نقش می شود...

... و ما ابوقراضه ی یک دنده ایم

نخاله ی غربال

مسیر یک طرفه

کمانچه ای با یک نُت

... نه ما نصیحت آموز نیستیم

و چیز یاد نمی گیریم

کسی بلد نیست

به ما بیاموزد.»

حسن سلمانی

اسفند91

یک شنبه 18 فروردين 1392برچسب:, :: 15:29 :: نويسنده : حسن سلمانی

صفحه قبل 1 صفحه بعد

آخرین مطالب
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان الهه ی الهام و آدرس elaheelham.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان