الهه ی الهام
انجمن ادبی
سه شنبه 28 آذر 1391برچسب:, :: 12:37 :: نويسنده : حسن سلمانی « یلدا...» کرکره ی مه ی مغازه ها پایین بود. رفت و آمد در کوچه و خیابان تمام شده بود. مردم شهر، در خانه های گرم خود، در کنار خانواده، درازترین شب سال را طبق یک رسم باستانی جشن گرفته بودند.هندوانه که یک محصول تابستانی است، در این شب زمستانی گل سر سبد میهمانی ها و شب نشینی هاست. وانت لکنته ای که از صبح تا ساعت ده و نیم نصف شب توی تمام شهر دور زده و یک تُن هندوانه اش را توی این یخبندان آب کرده بود، حالا سه تا هندوانه بیشتر نداشت. دو تا از آن هندوانه های درشت و آبدار را برای خودش نگه داشته بود و یکی دیگر را هم هر طور شده بود باید می فروخت. چون فردا صبح، طلای امشب را به قیمت آهن قراضه هم نمی توانمست بفروشد. ادامه مطلب ... « اسب لاغر ميان به كار آيد » چهار شنبه 22 آذر 1391برچسب:, :: 9:25 :: نويسنده : حسن سلمانی «داستان های دبستان» هدیه :401 سه شنبه 21 آذر 1391برچسب:, :: 12:35 :: نويسنده : حسن سلمانی
سه شنبه 21 آذر 1391برچسب:, :: 12:31 :: نويسنده : حسن سلمانی چترم باز باشد یا بسته، فرقی نمی کند. بی تو آسمان دلم همیشه ابریست! نیروانا جم پنج شنبه 19 آذر 1391برچسب:, :: 15:25 :: نويسنده : حسن سلمانی حکایت جالبیست که فراموش شدگان، فراموش کنندگان را فراموش نمی کنند. نیروانا جم پنج شنبه 30 آذر 1391برچسب:, :: 15:24 :: نويسنده : حسن سلمانی مادامی که تلخی زندگی دیگران را شیرین می کنی؛ بدان که زندگی می کنی! نیروانا جم پنج شنبه 16 آذر 1391برچسب:, :: 15:23 :: نويسنده : حسن سلمانی در مکتب ما رسم فراموشی نیست در مسلک ما عشق همآغوشی نیست مهر تو اگر به هست ما افتاده هرگز به سرش خیال خاموشی نیست نیروانا جم پنج شنبه 16 آذر 1391برچسب:, :: 15:22 :: نويسنده : حسن سلمانی
آرزویم این است: نتراود اشک در چشم تو هرگز، مگر از شوق زیاد. نرود لبخند از عمق نگاهت هرگز؛ و به اندازه ی هر روز تو عاشق باشی. عاشق آن که تو را می خواهد؛ و به لبخند تو از خویش رها می گردد، و تو را دوست بدارد، به همان اندازه که دلت می خواهد! نیروانا جم پنج شنبه 20 آذر 1391برچسب:, :: 15:21 :: نويسنده : حسن سلمانی امام باقر(ع): هیچ بنده ای به کیفری بزرگ تر از سختدلی کیفر نشد! خدا بنده پنج شنبه 18 آذر 1391برچسب:, :: 15:20 :: نويسنده : حسن سلمانی در لحظه های شادی خدا را ستایش کن. در لحظه های آرامش خدا را جستجو کن. در لحظه های دردآور به خدا اعتماد کن. و در تمام لحظه ها خدا را شکر کن. نیروانا جم پنج شنبه 25 آذر 1391برچسب:, :: 15:19 :: نويسنده : حسن سلمانی کنفسیوس: برگ در انتهای زوال می افتد و میوه در ابتدای کمال. بنگر که چگونه می افتی، چون برگی زرد یا سیبی سرخ! نیروانا جم پنج شنبه 16 آذر 1391برچسب:, :: 15:18 :: نويسنده : حسن سلمانی بهتر است ثروتمند زندگی کنیم؛ تا اینکه ثروتمند بمیریم! نیروانا جم پنج شنبه 26 آذر 1391برچسب:, :: 15:14 :: نويسنده : حسن سلمانی عکس های قشنگ دلیل بر زیبایی تو نیست، ساخته ی دست عکاس است. درونت را زیبا کن تا مدیون هیچ عکاسی نباشی! نیروانا جم پنج شنبه 19 آذر 1391برچسب:, :: 15:12 :: نويسنده : حسن سلمانی غزالی چشم جادوی تو باشد وفا در هر زمان خوی تو باشد ثبوت این دل حیران و عاشق ز دیدار گل روی تو باشد روا باشد فدا سازم سر و جان اشاره گر ز ابروی تو باشد غلام حلقه در گوش تو باشم به هر دم منزلم کوی تو باشد بنوشانید وقت رفتن ما از آن آبی که از جوی تو باشد «حفی» اوصاف خوب تو بیانگر که آن هم خلق نیکوی تو باشد شعر:حاج عبدالحمید کروخی هروی- شاعر معاصر افغانی هدیه:عزیر جمشیدی
«پریا...»یکی بود یکی نبود
زیر گنبد کبود لخت و عور تنگ غروب سه تا پری نشسه بود. زار و زار گریه می کردن پریا مث ابرای باهار گریه می کردن پریا. گیس شون قد کمون رنگ شبق از کمون بلن ترک از شبق مشکی ترک. روبروشون تو افق شهر غلامای اسیر پشت شون سرد و سیا قلعه افسانه پیر. ادامه مطلب ...
«کتیبه...»فتاده تخته سنگ آنسوي تر ، انگار كوهي بود
و ما اينسو نشسته ، خسته انبوهي زن و مرد و جوان و پير همه با يكديگر پيوسته ، ليك از پاي و با زنجير اگر دل مي كشيدت سوي دلخواهي به سويش مي توانستي خزيدن ، ليك تا آنجا كه رخصت بود تا زنجير ندانستيم ادامه مطلب ... هیچ وقت مغرور نشو؛ برگ ها درست وقتی می ریزند که فکر می کنند طلا شده اند! 401 پنج شنبه 16 آذر 1391برچسب:, :: 14:40 :: نويسنده : حسن سلمانی به همه عشق بورز، به تعداد کمی اعتماد کن و به هیچ کس بد نکن. 401 پنج شنبه 30 آذر 1391برچسب:, :: 14:38 :: نويسنده : حسن سلمانی چو کم نور است چشمی،بار عینک می کشد بینی ز بینی باید آموزی ره همسایه داری را 401 پنج شنبه 16 آذر 1391برچسب:, :: 14:15 :: نويسنده : حسن سلمانی انسان خردمند همه چیز را نمی داند، فقط احمق ها هستند که خیال می کنند همه چیز را می دانند. 401 پنج شنبه 16 آذر 1391برچسب:, :: 14:14 :: نويسنده : حسن سلمانی می گن خدا ابر رو به گریه می اندازه تا گلی بخنده، پس هر وقت گریه کردی ناراحت نشو، چون یکی داره می خنده! 401 پنج شنبه 16 آذر 1391برچسب:, :: 14:10 :: نويسنده : حسن سلمانی
خداوند معجزه کرد و انسان را آفرید؛ ما نیز معجزه کنیم و انسان بمانیم! 401 پنج شنبه 20 آذر 1391برچسب:, :: 14:9 :: نويسنده : حسن سلمانی دیروز و فردا با هم دست به یکی کردند. دیروز با خاطراتش مرا فریب داد و فردا با وعده هایش مرا خواب کرد.وقتی چشم باز کردم امروز هم گذشته بود! 401 پنج شنبه 19 آذر 1391برچسب:, :: 14:7 :: نويسنده : حسن سلمانی به جای شناور بودن در زندگی، شناگر خوبی باش. 401 پنج شنبه 19 آذر 1391برچسب:, :: 14:4 :: نويسنده : حسن سلمانی انسان صد سال هم زندگی نمی کند، امّا غصّه ی هزار سال را می خورد. 401 پنج شنبه 18 آذر 1391برچسب:, :: 14:3 :: نويسنده : حسن سلمانی یادت باشد فقط یک قلب برای تو می زند، آن هم قلب خود توست. 401 پنج شنبه 17 آذر 1391برچسب:, :: 14:1 :: نويسنده : حسن سلمانی تصمیم مثل ماهی است؛ گرفتنش آسان است و نگهداریش سخت. 401 پنج شنبه 16 آذر 1391برچسب:, :: 14:0 :: نويسنده : حسن سلمانی زندگی زیباست، حتی اگر کور باشی؛ خوش آهنگ است، حتی اگر کر باشی؛ امّا بی ارزش است، اگر ثانیه ای عاشق نباشی! 401 پنج شنبه 16 آذر 1391برچسب:, :: 13:58 :: نويسنده : حسن سلمانی ماندلا روی همه ی سیاهان را سفید کرد.
401 پنج شنبه 16 آذر 1391برچسب:, :: 13:57 :: نويسنده : حسن سلمانی «زیباترین...» زیباترین قول تو این است که هرگز باز نخواهی آمد. زاده ی قول تو هستم در غبار. پس می دانم که رنج در خانه است در انتهای پله ها خانه دارد تنها انزوای من است که در باران مرا شکر می کند که تا صبح فردا زنده هستم چرا تمام هفته را با پاروی شکسته در رودخانه ماندم؟! خانه کوچک بود در خلوتی خانه از میان همه ی عادت ها و سوگندها فقط تو را صدا کردم. زیباترین قول تو این است که هرگز باز نخواهی آمد. احمد رضا احمدی کتاب: ویرانه های دل را به یاد می سپارم
« ده فرمان» این روزها زبان مادری یک هووی بسیار پرحرف و سمج به نام کامپیوتر پیدا کرده است و با چرب زبانی خودش را در دل و زبان همه جا کرده است. زبان فارسی حال خوش و شیرینی ندارد و بیشتر روزها را با دلخوری سپری می کند و بر عکس کامپیوتر، از حمایت خوبی هم برخوردار نیست و تنها حامی معنوی آن فرهنگستان زبان فارسی است که تلاش می کند با ورود زبان کامپیوتر به حرف های روزمرّه و نوشته های روزنامه، بلافاصله معادل آن را بسازد؛ ولی بیشتر لغات جدید مقبول نمی افتد و بعضی وقت ها مردم دچار سردرگمی می شوند. مثلاً هنوز خیلی ها نمی دانند معادل کامپیوتر، یارانه است یا رایانه! درست است که برای به روز شدن و یا باسواد نشان دادن خود ناچاریم از لغات زبان رایانه بیشتر استفاده کنیم، ولی من می گویم در هر شرایطی باید احترام کسوت زبان مادری باید حفظ شود. آن چه از نظرتان می گذرد همکاری زبان ومادرانه و زبان رایانه است: 1. آینده ی خود را با تلاش و توکّل«open»کن. 2. خشم خود را «delet» کن. 3. زبان و سخن بدون اندیشه را«cut» کن. 4. رفاقت با انسان نادان را«cancel» کن. 5. برای ساختن سرنوشتت یک«new folder» درست کن. 6. مهربانی و گذشت دیگران را«copy past» کن. 7. برای راز و رمز زندگی ات«pass word» سخت و مشکل انتخاب کن. 8. پیام های دوست داشتنی خود را«sent» کن. 9. برای انتخاب دوست صمیمی از«antiviruse» قوی استفاده کن. هدیه:401
پنج شنبه 16 آذر 1391برچسب:, :: 13:28 :: نويسنده : حسن سلمانی
به حال گربه ای اشک می ریزم که در گورستان سگ ها به خاک سپرده می شود! نیروانا جم دو شنبه 13 آذر 1391برچسب:, :: 10:48 :: نويسنده : حسن سلمانی
بزرگ شدن ، بزرگ ترین جنایت در حق کودکان است. ای کاش تا ابد کودک می ماندیم و نادان...! نیروانا جم دو شنبه 13 آذر 1391برچسب:, :: 10:47 :: نويسنده : حسن سلمانی
بهترین دوست اون دوستی است که بتونی باهاش روی یک سکو ساکت بشینی و چیزی نگی؛ و وقتی ازش دور می شی، حس کنی بهترین گفت و گوی عمرت رو داشتی! نیروانا جم دو شنبه 13 آذر 1391برچسب:, :: 10:46 :: نويسنده : حسن سلمانی
ابراهیم نیستم، امّا کودک درونم را قربانی کسی کردم که ارزشش کمتر از یک گوسفند بود...!!! نیروانا جم دو شنبه 16 آذر 1391برچسب:, :: 10:45 :: نويسنده : حسن سلمانی
رفاقت را از دستفروش بازار نخریده ام، بلکه در کوچه پس کوچه های خاکی محله مان یاد گرفته ام. پس خوب می دانم برای کدام رفیق زمین بخورم که از زمین خوردنم شاد نشود، بلکه دست خاکی ام را بگیرد و از زمین بلندم کند! علی کیانی مهر
دو شنبه 20 آذر 1391برچسب:, :: 10:44 :: نويسنده : حسن سلمانی
موضوعات آخرین مطالب آرشيو وبلاگ پيوندها
تبادل
لینک هوشمند
نويسندگان |
||||||||||||||||||||
|