الهه ی الهام
انجمن ادبی

در بندر آبی چشمانت

باران رنگ های آهنگین دارد

خورشید و بادبان های خیره کننده سفر خود را در بی نهایت تصویر می کنند.

در بندر آبی چشمانت

پنجره ای گشوده به دریا و پرنده هایی در دوردست به جستجوی سرزمین های به دنیا نیامده.

در بندر آبی چشمانتبرف در تابستان می آید.

کشتی هایی با بار فیروزه که دریا را در خود غرقه می سازند بی آنکه خود غرق شوند.

در بندر آبی چشمانت بر صخره های پراکنده می دوم

چون کودکی عطر دریا را به درون می کشم و خسته باز می گردم چون پرنده ای.

در بندر آبی چشمانتسنگ ها آواز شبانه می خوانند

در کتاب بسته ی چشمانت چه کسی هزار شعر پنهان کرده است؟

ای کاش ،

ای کاش دریانوردی بودم

ای کاش قایقی داشتم

تا هر شامگاه در بندر آبی چشمانت بادبان بر افرازم.

"نزار قبانی"

بزرگترین گناه من ای شاهزاده دریاچشم

دوست داشتن كودكانه ی تو بود!

(كودكانْ عاشقان ِبزرگند)

نخستین - و نه آخرین - اشتباه من زندگی كولی وارم بود

آماده بودنم برای حیرت ازعبور ساده ی شب و روز

و برای هزار پاره شدن در راه هر كسی كه دوستش میداشتم

لغزش من دیدن كودكانه ی جهان بود !

اشتباهم بیرون كشیدن عشق از سیاهی به سوی نور

و گشودن آغوشم هم چون دریچه های دیر به سوی تمام عاشقان !

یک شنبه 24 آبان 1394برچسب:شعر,عرب,نزار قبانی, گناه, :: 12:6 :: نويسنده : حسن سلمانی

من باشم و... او بلبل گلزار شود؟!

او باشد و... بخت من نگونسار شود!؟

باشی تو و... کار گل چنین زار شود!؟

حسن سلمانی

جمعه 5 آبان 1394برچسب:سه گانی,حسن سلمانی,من او تو,الهه ی الهام, :: 16:12 :: نويسنده : حسن سلمانی

آخرین مطالب
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان الهه ی الهام و آدرس elaheelham.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان