الهه ی الهام
انجمن ادبی


باهمه بله با ما هم بله؟


يه بازرگاني ورشكست شد و طلب كاراش اونو به دادگاه كشوندن. بازر گانه با يه وكيل مشورت كرد و وكيل بهش گفت :توي دادگاه هر كس از تو چيزي پرسيد بگو (بله)با زرگان هم پولي به وكيل داد و قرار شد بقيه پول رو بعد از دادگاه به وكيل بده.
فرداش در دادگاه در جواب قاضي و طلبکاراش همش گفت :بله و بله،تا اينكه قاضي گفت اين بيچاره از بدهکاری عقلش رو از دست داده بهتره شما ببخشيدش.
طلب كارها هم دلشون به حال اون سوخت و اون رو بخشيدن.
فرداي اون روز وكيله به خونه بازر گان رفت و بقيه پولش رو طلب كرد و مرد بدهکار در جواب گفت:(بله)وكيل هم گفت:باهمه بله با ما هم بله؟

گرد آوری: 401

جمعه 2 اسفند 1392برچسب:, :: 22:8 :: نويسنده : حسن سلمانی

پیغام گیر تلفن منزل برخی شاعران


فکر می کنید اگه در دوره حافظ و فردوسی و......تلفن بود اونم ازنوع منشی دار ،
منشی تلفن خونه شون چی می گفت ؟ 

لطفا پس از شنیدن صدای بوق پیغام خود را بگذارید

حافظ:
رفته‌ام بیرون من از کاشانه‌ی خود غم مخور
تا مگر بینم رخ جانانه‌ی خود غم مخور
بشنوی پاسخ ز حافظ گر که بگذاری پیام
زان زمان کو باز گردم خانه‌ی خود غم مخور


سعدی :
از آوای دل انگیز تو مستم
نباشم خانه و شرمنده هستم
به پیغام تو خواهم گفت پاسخ
فلک گر فرصتی دادی به دستم

فردوسی :
نمی‌باشم امروز اندر سرای
که رسم ادب را بیارم به جای
به پیغامت ای دوست گویم جواب
چو فردا برآید بلند آفتاب
 
خیام
این چرخ فلک، عمر مرا داد به باد
ممنون تو‌ام که کرده‌ای از من یاد
رفتم سر کوچه، منزل کوزه فروش
آیم چو به خانه، پاسخت خواهم داد
 
منوچهری :
از شرم، به رنگ باد باشد رویم
در خانه نباشم که سلامی گویم
بگذاری اگر پیام، پاسخ دهمت
زان پیش که همچو برف گردد رویم

مولانا :
بهر سماع از خانه‌ام، رفتم برون، رقصان شوم
شوری برانگیزم به پا، خندان شوم، شادان شوم
برگو به من پیغام خود، هم نمره و هم نام خود
فردا تو را پاسخ دهم، جان تو را قربان شوم


باباطاهر:
تلیفون کرده ای جانم فدایت
الهی مو به قربون صدایت
چو از صحرا بیایم، نازنینم
فرستم پاسخی از دل برایت


شاعران شعر نو :

افسوس می خورم،
چون زنگ میزنی،
من خانه نیستم که دهم پاسخ تو را،
بعد از صدای بوق،
من زود می‌رسم،
چشم انتظار باش


گرد آوری : 401

یک شنبه 27 بهمن 1392برچسب:, :: 21:49 :: نويسنده : حسن سلمانی

می روم خسته و افسرده و زارسوی منزلگه ویرانه خویش
به خدا میبرم از شهر شما
دل شوریده و دیوانه خویش 

فروغ فرخزاد

 



ادامه مطلب ...
جمعه 25 بهمن 1392برچسب:, :: 19:57 :: نويسنده : حسن سلمانی

«نه خانی اومده نه خانی رفته»


يكي يه خربزه مي خره ببره خونه توي راه وسوسه ميشه كه خوبه خربزه رو ببرم به رسم بزرگون گوشتشو بخورم و باقي شو كناربگذارم تا اگر كسي از اينجا رد شد فكر كنه كه خاني از اينجا گذشته و گوشت خربزه رو خورد ه و پوستش رو انداخته اينجا.
به اين فکر گوشت خربزه رو خورد خواست پوستش رو دور بندازه كه با خودش گفت:بهتره پوستش رو هم گاز بزنم تا مردم فكر كنن نوكري هم بوده.
پوست خربزه رو گاز زد و خواست پوست نازك شده رو دور بندازه كه به اين فكر افتاد كه پوست خربزه رو هم بخوره تا مردم بگن نه خاني اومده و نه خاني رفته!


گرد آوری 401

چهار شنبه 9 بهمن 1392برچسب:, :: 9:3 :: نويسنده : حسن سلمانی

ای مدنی برقع و مکی نقاب

سایه نشین چند بود آفتاب

دین تو را درپی آرایشند

در پی آرایش و پیرایشند

بس که ببستند بر او برگ و ساز

گر تو ببینی نشناسیش باز

 

میلاد یگانه ی کارگاه آفرینش،پیام آور صلح و دوستی و دانایی، خاتم پیغام آوران و خاتمه ی تمام نیکی ها و زیبایی ها را به دوستدارانش تبریک عرض می کنم.

محمّد کافرینش هست خاکش

هزاران آفرین بر جان پاکش

شنبه 28 دی 1392برچسب:پیامبر,تولد,الهه ی الهام,حسن سلمانی, :: 8:59 :: نويسنده : حسن سلمانی


«اوسا علم....درد و ورم اين كه نبود سر علم»


یه خياطي بود كه هر وقت پارچه اي براي دوختن لباس براش مياوردن يه تيكه از ازش به عنوان سر قيچي برميداشت.
تااينكه زد و يه شب خواب ديد كه قيامت شده و اون تو صحراي محشره و تكه هايي كه از پارچه ها كه به عنوان سر قيچي برداشته بود سر يه علم آتيش آويزونه و دارن اونو به جهنم ميرن.
هراسون از خواب پريد و كله سحر رفت در مغازه و به شاگردش گفت :از اين به بعد اگر خواستم سر قيچي بردارم بگو اوسا علم تا ياد خوابم بيفتم.
چتد روز گذشت و تا يه روز يه پارچه گرون قيمت براش آوردن تا با اون يه قبا بدوزه .
خياطه همين كه چشمش به اون پارچه افتاد دلش نيومد از اون پارچه بگذره و قيچي رو آورد تا يه تيكه از اون رو براي خودش برداره.
شاگردش جلو اومد و گفت:اوسا علم اوسا علم.
خياطه كه نميتونست از اون پارچه نفيس دل بكنه گفت:درد و ورم اين كه نبود سر علم.


گردآوری:401

یک شنبه 22 دی 1392برچسب:, :: 11:11 :: نويسنده : حسن سلمانی

اندر حکایت ترفیع شغلی معلمان به هر بها و بهانه ای!!!

جمعه 20 دی 1392برچسب:عکس,تحقیق,معلم,حسن سلمانی, :: 19:38 :: نويسنده : حسن سلمانی

تاریکم و باز مثل هرشب

از دوستی شب و ستاره

گل کرده حسودیم دوباره!

 

شعر:محمدجلیل مظفری

خط: مجید خادم

جمعه 20 دی 1392برچسب:, :: 18:50 :: نويسنده : حسن سلمانی

«شب بارانی...»

در پس یک سکوت طولانی

زیر شلاق شام بارانی

نونهالان سبز رویاها

در حریم حریق زندانی

بر سریر خرابه اش لم داد

بوم بی شرم بام ویرانی

داس مه را شکست و گل ها هم

شد لگدمال خوی حیوانی

کورسوی ستاره ها گم شد

پشت دیوارهای سیمانی

می شکافد به سرب بی قیمت

قفل گنجینه های انسانی

بام آباد و شام آزادی

مات کیش وزیر شیطانی!

حسن سلمانی.دی نود

چهار شنبه 18 دی 1392برچسب:شطرنج,کیش,مات,حسن سلمانی,الهه ی الهام, :: 10:22 :: نويسنده : حسن سلمانی

حرم مطهر حضرت امام رضا (ع)

هر چند حال و روز زمین و زمان بد است

یک تکه از بهشت در آغوش مشهد است

حتی اگر به آخر خط هم رسیده ای

آنجا برای عشق شروعی مجدد است

شهادت امام رئوف، ضامن آهو و سلطان قلبهای ایرانیان را تسلیت عرض می کنم.

زیارت مرقدش روزیتان باد!!!

چهار شنبه 11 دی 1392برچسب:شهادت,امام رضا,الهه ی الهام,تسلیت, :: 18:48 :: نويسنده : حسن سلمانی

واژه های فارسی به کار رفته در قرآن(6)

● مُسک:

این واژه تنها یک بار در توضیح بهشت در یک آیه ی مکی استفاده شده است. واژه ی مسک پیش از اسلام در بین عرب ها به گستردگی به کار می‌رفته است و وام گرفته شدن این واژه کاملن شناخته شده بوده است. واژه پهلوی mushk که خود از یک واژه سنسکریت درست شده است، خاستگاه اصلی این واژه است. این واژه از پهلوی به ارمنی، یونانی، آرامی، سریانی و اتیوپیایی وارد شده است. بیش تر به نظر می‌رسد که این واژه به طور مستقیم از فارسی میانه به عربی وارد شده باشد . آیه ها: ختامه مسک و فی ذلک فلیتنافس المتنافسون (مطففین/۲۶)

● نسخه:

نسخه به معنای رونوشت است و در یکی از آخرین سوره‌ها در اشاره به لوح های سنگی موسا به کار رفته است. اما فعل استنسخ که از آن شکل گرفته است، در آیه های پیشین نیز برای اشاره به متن های آسمانی به کار رفته است. خاستگاه اصلی آن، واژه پهلوی nask و واژه اوستایی naska به معنای یک کتاب اوستا است. آیه ها: ولما سکت عن موسی الغضب اخذ الالواح وفی نسختها هدی ورحمه للذین هم لربهم یرهبون (اعراف/۱۵۴)

● هاروت و ماروت:

هاروت و ماروت دو فرشته‌ای هستند که در بابل به مردم جادوگری می‌آموختند. لگارد هاروت و ماروت را همان Haurvatāt و Amərtāt اوستا می‌داند که بعدها در فارسی به صورت خرداد و مرداد Khurdād و Murdād در آمدند. این دو به عنوان موجودات آسمانی شناخته شده و مورد احترام ارمنیان باستان بودند. ... آیه ها: وما انزل علی الملکین ببابل هاروت و ماروت و ما یعلمان من احد حتی یقولا انما نحن فتن ... (بقره/۲)

● ورده:

از آیه‌های آخرت‌شناسی و به معنای گل است. این واژه ریشه‌ در نخستین زبان های هند و اروپایی دارد و به صورت varəδa به فارسی اوستایی در آمده است و از آن جا به صورت varda به پهلوی وارد شده است. این واژه سپس از زبان های ایرانی به زبان های سامی و به طور مشخص آرامی و سریانی منتقل شده و از آرامی به عربی راه یافته است. ( در موضوع شماره ی ٨ تارنمای ما در مقاله ی "سرگذشت واژه ی گل" توضیحات کامل در این باره داده شده است) آیه ها: فاذا انشقت السماء فکانت ورده کالدهان (الرحمن/۳۷)

● وزیر:

هر دو آیه ی قرآن با این واژه، اشاره به هارون و وزارت وی برای موسا دارد. خاستگاه اصلی این واژه، واژه پهلوی viēir به معنای حکم کردن، فرمان راندن و دستور دادن است که از واژه اوستایی vīēīra به معنای تصمیم گرفتن درست شده است و به واژه ی وچر یا وجر (قاضی)، کزیر (عالی) و وزیر در فارسی میانه مربوط می‌شود. آیه ها: و اجعل لی وزیرا من اهلی (طه/۲۹) همچنین در فرقان/۳۵

● یاقوت:

این واژه عموما یک واژه وام گرفته شده از فارسی دانسته شده است. برخی از پژوهشگران غربی همچون فریتاگ این مساله را می پذیرند که این واژه پیش از عربی درفارسی پاکند گفته شده است و خاستگاه سریانی دارد. بر پایه ی نظر آرتور جفری منبع اصلی این واژه، یونانی است که در ایلاد یکی از کهن ترین متن های یونانی برای اشاره به نام یک گل نیز به کار رفته است. آیه : کانهن الیاقوت والمرجان (الرحمن/۵۵)

گردآوری:401

دو شنبه 9 دی 1392برچسب:, :: 11:50 :: نويسنده : حسن سلمانی

« صلاح عبدالصّبور»

صلاح عبد الصبّور متولد مصر به سال1931م. و متوفی به سال 1981 م.است.عبد الصبور از دانشکده ادبیات و علوم انسانی در دانشگاه قاهره در سال 1951 فارغ التحصیل شد .او در روزنامه نگاری قلم زد و تجربه اندوخت و سمتهای مهم دولتی نیز داشت مانند سمت کاردار فرهنگی در هندوستان (1975-1978)و سرپرستی کتاب عمومی سازمان مصردر سالهای (1978-1981)نیز بر عهده وی بود.

عبدل الصبور بعنوان پیشتاز شعر آزاد در مصر ، لحن ملایم،بیان ساده و سبک ادبی بی پیرایه را اتخاذ کرد که به نثر عادی نزدیک بود .او بر این باور بود که بر خلاف شعر کلاسیک مصنوع و متکلف ، خطیب مآب و تک قافیه ، شعر آزاد با روح عصر جدید همخوانی بهتری دارد.شعر وی نیز واقع گریزی رمانتیک در دهه های 1920 تا 1940 میلادی را کنار گذاشت .

یک حس معنوی و اخلاقی بر شعر وی و نمایشنامه های منظومش حکمفرماست که وی را ملزم به حمایت از آزادی ، عدالت و حقیقت کرده است .سروده های اولیه وی نقد اجتماعی انعطاف ناپذیر را با نگرشی انسانی و اغلب عرفانی  عیب بشر، در هم می آمیزد .

هرچند این امر نشان دهنده حس روزافزون یأس و حرمان است و نمایشنامه ی  منظوم وی که با "مسافرشب" شروع میشود (1969)نفوذقوی "تئاتر پوچی " را آشکار میسازد.

آثار برگزیده:

1. مردم کشورم1957

2. به تو می گویم1961

3. رویاهای یک شوالیه ی پیر 1964

4. تعمقات عصر زخمی 1969

5. لیلا و مجنون 1969

6.  انتظارات شاهدخت 1970 

7. پس از مرگ شاه 1973

8. شناور بودن در خاطرات 1979

مترجم:زین العابدین چمانی

« دلمیرا آگوستینی»

متولد اروگوئه، به سال 1886م . متوفی 1914.م است. آگوستینی در خانواده ای ثروتمند که حامی نوشته هایش بودند، زاده شد. وی به خاطر شعر شهوانی افراطی اش مشهور شد که در آن مقوله های متضادی مانند عشق و مرگ، عیش و طیش در هم می آمیزد. شعر آگوستینی نوعاً از نمادگرایی مدرنیست از قبیل مشرق زمین نامتعارف، حیوانات، شب، گلدان و مغاک غنی است. و با استفاده اش از نظر کاملاً شخصی و محتوای شهوانی و جنسی بی پرده، به سوی شعر رمانتیک نیز می گراید.

آگوستینی به طرز فجیع و دلخراشی به دست شوهرش که در صدد طلاق گرفتن از او بود، کشته شد.

آثار برگزیده:

1. کتاب سفید1907

2. ترانه های صبح1910

3. قدح های خالی1913

4. تسبیح اروس1924

مترجم: زین العابدین چمانی

« جرج الیوت»

جرج الیوت تخلص ماری ان ایونس بود. او در سال1819 در داروویکشایر به دنیا آمد. او در مدرسه غیرانتفاعی تحت تعلیم معلمان خصوصی تحصیل کرد.

پس از درگذشت پدرش در سال1849 به اروپا مسافرت کرد و سرانجام در لندن اقامت گزید.

در لندن او برای بسیاری از روزنامه ها قلم زد و با بسیاری از اشخاص مهم در تماس بود. او را یکی از پیش رو ترین متفکران و اندیشمندان زمانش می پندارند. بسیاری از داستانهای الیوت با طبقه ی متوسط با پیش زمینه ی روستایی کودکی و نوجوانی اش سروکار دارند. رمانهایش به زندگی مردم روستایی انگلیس می پردازد و همچنین مطالعه ای درباره ی معضلات اخلاقی و اجتماعی آن روزگار است.

« آدام بید» نخستین رمان او بودکه سال 1859 چاپ شد. و یک داستان عشقی غم انگیز است.« کارگاه ابریشم» 1860 و « سیلاس مارنر»1861 آثار جدی وی هستند که در مناطق روستایی ساخته و پرداخته شده است.

سیلاس مارنر درباره ی یک کنس پیر تلخ زبانی است که طلایش را از دست می دهد اما به خاطر عشقش به یک دختر کوچولو مهربانت می شود.

شنبه 7 دی 1392برچسب:, :: 9:40 :: نويسنده : حسن سلمانی


«عطاشو به لقاش بخشيدم»

جناب سعدي ميگه:براي يه مستمندي مشكلي پيش آمد يكي بهش گفت :فلاني وضعش خيلي خوبه اگر بري پيشش حتما كمكت ميكنه.
مستمنده سمت خانه آن فرد رفت وقتي به اونجا رسيد ديد طرف اخماشو تو هم كشيده و غضب آلود و عصباني نشسته،
نيازمنده چيزي نگفت و از همون جا برگشت.
بهش گفتن چي شد؟
گفت:عطاشو به لقاش بخشيدم.

گرد آوری: 401

شنبه 7 دی 1392برچسب:مثل آباد,عطا,لقا,الهه ی الهام,401, :: 9:35 :: نويسنده : حسن سلمانی
آخرین مطالب
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان الهه ی الهام و آدرس elaheelham.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان