الهه ی الهام
انجمن ادبی
امروز بزرگداشت عارف بزرگیست که اقوام و ملل زیادی مدعی هستند که او هموطن آنهاست و البته اگر چنین باشد افتخار بزرگیست که نسیب مدعی می شود. به هر حال مولانا مولای همه ی ماست چه بلخی باشیم چه پارسی و چه قونوی. به هر حال قصد دارم یکی از زیباترین غزلیاتی را که تا حالا خوانده ام به دوستان خودم و دوستداران پیامبر شرق و اشراق حضرت مولوی تقدیم کنم. بنمای رخ که باغ و گلستانم آرزوست شعر: مولانا تقدیمی از: حسن سلمانی نظرات شما عزیزان: mim.jim
ساعت8:41---10 مهر 1392
سلامم به همه دوستان.استاد مقدمه شما مرایادیکی از آهنگ های استادناشنا انداخت که میگوید:
چون نی به نوا آمد/بانغمه مستانه رندی به طرب برخاست /ازگوشه میخانه ازبلخ به روم آمد/نه رومی ونه بلخی وزشهرجنون برخاست/نه مست ونه دیوانه ... واین شعری که تقدیم نموده ایدبنظر من ازدیوانه کننده ترین پدیده های دنیاست.فکرمیکنم هربیتش به اندازه تمام زندگی من باارزش است.وازویژگی های شعرمولاناست که هم موسیقی دربطن آن نهفته است هم تصویردارد وهم ماجرا. من که همیشه باخواندنشان هیجانی میشوم. یک دنیاسپاس بابت این هدیه گرانقدروآرزودارم روزی با همه بروبچ در محضرمولانا زانوبزنیم تاشعر های دست وپاشکسته مان رابرایش بخوانیم.(البته بعدازین که شما صدوبیست سال عمر کردید!!!)
موضوعات آخرین مطالب آرشيو وبلاگ پيوندها
تبادل
لینک هوشمند
نويسندگان |
||
|