الهه ی الهام
انجمن ادبی
... راوی داستان( رابرت سیبرتن) مردی است صلح جو که دوست دارد همه را آشتی بدهد. شهروندی است که به قانون، به پلیس و به زن ها احترام می گذارد. او همیشه در شرایط مختلف کوتاه می آید. آرزوهای شیرینش، یعنی کارگردانی سینما را به فراموشی می سپارد. شخصیت اصلی داستان که همان راوی قصه ست، با معصومیت کم نظیری سقوط ارزش های انسانی را در جامعه سرمایه دارسالاری آمریکا روایت می کند. ذر سال 1970 سیدنی پولاک، فیلمی را با همین نام از روی این کتاب ساخت. این فیلم در سینماهای ایران نیز به نمایش در آمده است. ترجمه لفظی اسم کتاب می توانست « خلاص کردن اسب لنگ » باشد که سپانلو به دلیل خوش آهنگ بودن، « آنها به اسبها شلیک می کنند» را روی ترجمه اش گذاشته است. رمان، با جمله ی کوتاه و تکان دهنده ای شروع می شود:« متهم، برخیزید.» و با جمله ی تأثیرگذار و به یادماندنی:« خدا شما را بیامرزد!» پایان می پذیرد. در واقع راوی، تمام داستان آشنایی اش با « گلوریا» و ثبت نام در ماراتن رقص و شرکت در این مسابقه را بین این دو جمله ی آغاز و انجام کتاب روایت می کند. از دیگر ویژگی های این کتاب این است که در آغاز هر فصل یک جمله از رأی هیئت منصفه دادگاه در یک صفحه ی خالی آمده است و این شگرد تأثیر این جملات را بیشتر می کند و سپس ادامه ی ماجرا توسط رابرت سیبرتن روایت می شود. ماراتن رقص در اسکله ای بر ساحل اقیانوس شروع شده و ادامه می یابد؛ مسابقه ای که از چندینجفت زن و مردجوان( دختر و پسر) تشکیل شده و در مدت روزهای مسابقه، نوشیدنی و خوردنی و پزشک و لباس شرکت کنندگانتوسط برگزار کننده تأمین می شود و در پایان به جفتی که برنده ی این ماراتن بشوند، یک هزار دلار جایزه داده خواهد شد. اما این مسابقه به دلایلی، ناتمام می ماند و یکهزار دلار هم به هیچ کس نمی رسد و در این وسط سرمایه داری که این برنامه را پیاده کرده پول هنگفتی به جیب می زند. گلوریا که به ته خط زندگی رسیده است، تپانچه ای را به همرقص خود می دهد و از او می خواهد که خلاصش کند. رابرت سیبرتن به یاد خاطره ای از دوران کودکی اش می افتد که پدر بزرگش، چه طور اسب چلاقشان را که خیلی هم دوست داشته، با شلیک گلوله ای خلاص می کند. جملاتی که لا به لای صفحات کتاب و هر کدام فقط در یک صفحه گنجانده شده است و با پیوستن آنها رأی هیأت از آنها استخراج می شود: * متهم برخیزید... * آیا منع قانونی ای علیه صدور حکم دادگاه در این لحظه وجود دارد؟ * هیچ دلیل قانونی علیه رأی هیأت منصفه وجود ندارد... * به موجب تصمیم دادگاه... * متهم که از طرف هیدت منصفه، مقصر شناخته شده... * به جرم قتل با قصد قبلی... * مستوجب حداکثر مجازات مقرر در قانون است * ... شما رابرت سیبرتن... * به وسیله کلانتر بخش جنایی لوس آنجلس، تحویل مدیر زندان ایلتی خواهید گشت... * و او موظف است... * مجازات اعدام را دربارهی شما اجدا کند... * به تاریخ نوزدهم ماه سپتامبر سال یکهزار و نهصد و سی و پنج میلادی... * به استناد قوانین ایالتی کالیفرنیا و ... * .... خدا شما را بیامرزد! در پایان از دوست و همکار فرهیخته ام جنایب آقای کاظم کلیچ که این کتاب را به من معرفی کرده اند، تشکر می کنم. حسن سلمانی نظرات شما عزیزان:
موضوعات آخرین مطالب آرشيو وبلاگ پيوندها
تبادل
لینک هوشمند
نويسندگان |
||
|