الهه ی الهام
انجمن ادبی
« تلنگر... »
اگر مرگ داد است، بیداد چیست؟! زداد این همه بانگ و فریاد چیست؟! همه ی این سه اتفاق ناگوار و دیرباور در کمتر از یک هفته رخ داد: فوت مادر خانم بهرامی، فوت مهندس علی نیا و فوت همسر آقای نقدی، که هر سه از همکارانم در یک مدرسه هستند. برای ما که غافلیم ، ناگهانی اتفاق می افتد و این در حالیست که همیشه ما را خبر می کند؛ مرگ! فرشته ی مرگ با کوبیدن در همسایه، فامیل و آشنایان، هشدار می دهد که دیر یا زود نوبت آسیاب ما هم می رسد. مرگ یک آشنا، تلنگری است به شیشه ی ترک خورده ی باور بی پایه مان که « مرگ فقط برای همسایه است.» حالا که مرگ، قانون طبیعت و برادر دوقلوی زندگی است و اگر نباشد به قاعده ی حیات لطمه می خورد و به قول سهراب سپهری:« و بدانیم اگر مرگ نبود/ دست ما در پی چیزی می گشت...» پس؛ پدر و مادر بزرگوارم، خواهر و برادر عزیزم، همسر خوبم و فرزندان دلبندم، دوستان گرامی و همکاران ارجمندم و تو ای دشمن بد کینه و لجباز من که وجودت باعث می شود تا قدر دوستانم را بیشتر و بهتر بدانم و از داشتنشان احساس آرامش و امنیت کنم، همه ی شما را دوست می دارم و از شما می خواهم « بیا تا قدر یکدیگر بدانیم/ که تا ناگه ز یکدیگر نمانیم.» « حیدر بابا دونیا یالان دونیادی سلیماندان نوحدان قالان دونیادی اوغول دوغان درده سالان دونیادی هر کیمسیه هر نه وریب آلوبدی افلاطوندان بیر قوری آد قالیبدی... آدام گدر اوناندان فقط آد قالار یاخشی، پیسدن آغوزدا بیر داد قالار...» مواظب خودتان باشید و مهربان زندگی کنید تا اگر روزی، دیگر نبودیم با یک – یادش به خیر!- یادمان کنند. نظرات شما عزیزان:
موضوعات آخرین مطالب آرشيو وبلاگ پيوندها
تبادل
لینک هوشمند
نويسندگان |
||
|