الهه ی الهام
انجمن ادبی
« پَرسه» - بفرما، اینم یه پاکت سیگار و یه فندک ویه بطری هم آب معدنی تگریِ تگری. <!--[if !supportLists]-->- <!--[endif]-->اینم پولش. بگیر دیگه. خودتو لوس نکن. <!--[if !supportLists]-->- <!--[endif]-->خجالت بکش، بذار تو کیفت. پولشو به رخم می کشه.اگه چیز دیگه ای لازم نداری، حرکت کنیم. <!--[if !supportLists]-->- <!--[endif]-->بزن بریم. من که حاضرم. <!--[if !supportLists]-->- <!--[endif]-->پس چشماتو ببند، دو کیلومتر جلوتر، اون دست اتوبان،هر وقت که گفتم بازشون کن. جِر نزنی ها. <!--[if !supportLists]-->- <!--[endif]-->امّا دلم میخواد مسیر رو تماشا کنم. نکنه می خوای منو بدزدی و سر به نیستم کنی؟ <!--[if !supportLists]-->- <!--[endif]-->چشماتو ببند و تو دلت تا بیست و پنج بشمُر. <!--[if !supportLists]-->- <!--[endif]-->... بیست و سه، بیست و چار، اینم بیست... و... پنج؛ وای چه قدر خوشگله! چه جوری این جا رو پیدا کردی؟ <!--[if !supportLists]-->- <!--[endif]-->اسمشو گذاشتم جاده ی شمال. دو طرف جاده پر از درختای توته. نگاه کن از دو طرف روی جاده سایه انداختن و یه تونل سبز درست کردن.پشت درختا هم مزرعه های گوجه و خیار و فلفل و ذرت و آفتابگردونه. کمی جلوتر بعد از اون پُلی که قطار داره از روش رد می شه، یه موتور آب هست که آب کاریز رو می کشه و می ریزه توی حوضچه، چه قدرم خنکه آبش! از اون حوضچه هم سه تا جو جدا می شه و آب رو می بره توی مزرعه ها. نزدیکی موتورآب بین جاده و جو، دو تا درخت توت پیر هست، یکی نره، یکی ماده. می گن بیشتر از صد ساله که کنار همند. درسته که درخت نر اصلاً بار نمی ده، اما می گن توت های درشت و شیرین و آبدار درخت ماده به خاطر نزدیکیش به درخت نره. می ریم و می بینی که چه جوری اون بالا شاخه هاشون تو هم رفته و قاطی شده. <!--[if !supportLists]-->- <!--[endif]-->معلومه که خیلی ها رو می آری اینجا. راست بگو، من چندمی ام؟ <!--[if !supportLists]-->- <!--[endif]-->رسیدیم. ببین خوشت می آد؟... بزنم کنار؟ <!--[if !supportLists]-->- <!--[endif]-->نگه دار دیگه... چه آب زلالی! چه جای دنجی! <!--[if !supportLists]-->- <!--[endif]-->فعلاً پیاده نشو... اجازه بده زیر انداز و متکا ها رو از توی صندوق دربیارم... حالا بفرما بیا بشین خانوم خانوما. <!--[if !supportLists]-->- <!--[endif]-->گفتی کدوم یکی نره؟ <!--[if !supportLists]-->- <!--[endif]-->چه طور مگه؟ <!--[if !supportLists]-->- <!--[endif]-->می خوام بهش تکیه کنم. به یه مرد واقعی، حتی اگه شده از نوع درختش... به چی می خند؟ راست می گم به جون هر دو مون. <!--[if !supportLists]-->- <!--[endif]-->همونی که متکا ها رو بهش تکیه دادم. <!--[if !supportLists]-->- <!--[endif]-->ممنونم که منو آوردی هواخوری. دلم توی خونه داشت می پوکید. بی زحمت ماشینو یه جوری پارک کن که ماشینای دیگه ما رو نبینند. یه وقت دوستی، آشنایی، فامیلی... شانس که ندارم. <!--[if !supportLists]-->- <!--[endif]-->اوریب خوبه؟ کَجَکی. <!--[if !supportLists]-->- <!--[endif]-->آره. یه کم دیگه... بپّا نندازیش توی جوب. خوبه، خوبه. <!--[if !supportLists]-->- <!--[endif]-->آب می خوری بیارم برات؟ <!--[if !supportLists]-->- <!--[endif]-->نه. از تو خجالت می کشم. تو روزه ای اون وقت من آب بخورم؟! <!--[if !supportLists]-->- <!--[endif]-->اگه می تونستی که تو هم روزه می گرفتی. حتماً نمی تونی دیگه. <!--[if !supportLists]-->- <!--[endif]-->بذار اوّل یه سیگار آتیش کنم که بدجوری هوس کردم... بیا این وَرتر که دودش نجّه تو گلوت و روزه تو باطل کنه. <!--[if !supportLists]-->- <!--[endif]-->این آب، منو یاد حافظ میندازه:«بنشین بر لب جوی و گذر عمر ببین/ کاین اشارت ز جهان گذران ما را بس/ یار با ماست چه حاجت که زیادت طلبیم؟/ دولتِ صحبتِ این مونس جان ما را بس/ از در خویش خدا را به بهشتم مفرست/ که سر کوی تو از کون و مکان ما را بس»...می گم، نسبت به پارسال لاغرتر شدی، رو فُرمی ماشالله! هیکلت دخترانه تر شده. <!--[if !supportLists]-->- <!--[endif]-->مرسی. خوشحالم که اینو می شنوم.امّا خودت... چروکای دور چشات شدن شیار. یه نسخه پیش دکتر پوست برو. <!--[if !supportLists]-->- <!--[endif]-->مهم نیس، چهل و چند سالمه، طبیعیه که پوستم چروک شه و بناگوشم سفید. <!--[if !supportLists]-->- <!--[endif]-->امّا من از پیری خیلی بدم می آد. می ترسم از پیری و کوری. آدم پیر مچاله می شه، تُفاله می شه... به چی زُل زدی حالا؟ چیزی به صورتم چسبیده؟ <!--[if !supportLists]-->- <!--[endif]-->دارم می سپُرمت به حافظه ام. ذخیره ات می کنم... باید یه تصویری ازَت داشته باشم یا نه؟... شاید بازم تا یک سال ...خودمونیم نسبت به پارسال، بزنم به تخته... <!--[if !supportLists]-->- <!--[endif]-->داری مسخره ام می کنی؟ <!--[if !supportLists]-->- <!--[endif]-->نه به جون هر دومون. خوشگل که بودی خوشگل ترم شدی. <!--[if !supportLists]-->- <!--[endif]-->مرسی بازم بگو. خوشم می آد. کیف می کنم که می فهمی فرق کردم. خیلی زحمت کشیدم. یوگا، شنا، رژیم های سخت؛ ده ماهه که اصلاً شام نمی خورم. فقط اگه یه کم نوک دماغمم بدم بالا، می شم خودِ خودش. <!--[if !supportLists]-->- <!--[endif]-->خود کی؟ از من می شنوی، می گم این کار رو نکن. اگه بگم بیشتر قشنگیت به خاطر دماغته باور کن که دروغ نگفتم. همه ی اونایی که دماغ عمل می کنن یک شکل می شن. مثل همه ی عقب مانده های ذهنی که شبیه همند. این دماغ خوش تراش به این چشم و ابرو و لب و لوچه و چک و چونه می آد نه دماغ چه می دونم، آنجلینا جولی. <!--[if !supportLists]-->- <!--[endif]-->راس می گی جون من؟ <!--[if !supportLists]-->- <!--[endif]-->چرا باید به تو دروغ بگم؟ <!--[if !supportLists]-->- <!--[endif]-->چون تا حالاشم کم نگفتی. <!--[if !supportLists]-->- <!--[endif]-->مثلاً؟ <!--[if !supportLists]-->- <!--[endif]-->مثلاً همین چند دقیقه پیش که ازت پرسیدم که من چندمی ام که آوردیش این جا؟ <!--[if !supportLists]-->- <!--[endif]-->من که اصلاً جوابی ندادم که راست باشه یا دروغ. <!--[if !supportLists]-->- <!--[endif]-->همین دیگه. یعنی با من رو راست نیستی. طفره می ری از جواب. <!--[if !supportLists]-->- <!--[endif]-->جواب ندادم که بفهمی سؤالت بی مورد و بی مزّه بود. <!--[if !supportLists]-->- <!--[endif]-->دیدی بازم از حرف حساب و دادن جواب فرار می کنی؟ <!--[if !supportLists]-->- <!--[endif]-->این چهارمین سیگاره که از وقتی نشستیم روشن می کنی؛ بعدشم می خوای جوون و خوشگل بمونی؟ این جوری که ریه نمی مونه برات. قلبت داغون می شه و قبل از این که مچاله و تفاله بشی، خدابیامرز می شی.زباله می شی. <!--[if !supportLists]-->- <!--[endif]-->ریه و قلب رو ولش، امّا واقعاً داغونم. خرابِ خرابم... من خیلی تنهام. <!--[if !supportLists]-->- <!--[endif]-->حالا چرا بغض می کنی؟ زانوتو چرا بغل کردی؟ ببین منو. <!--[if !supportLists]-->- <!--[endif]-->جانم، جانم. ببخش، داشتم به بدبختی هام فکر می کردم. یه چاله ی بزرگ توی زندگیم هست که انگار پُر شدنی نیست. <!--[if !supportLists]-->- <!--[endif]-->به قول شاعر:« کوه ها با همند و تنهایند/ هم چو ما با همانِ تنهایان» <!--[if !supportLists]-->- <!--[endif]-->شِرّ و وِر چرا می بافی؟ <!--[if !supportLists]-->- <!--[endif]-->مقنعه رو شُل کن و بده بالا بذار یه کم باد به سر و سینه ات بخوره. حالت بهتر می شه. <!--[if !supportLists]-->- <!--[endif]-->بگو می خوام غبغب تماشا کنم. اگه باد از سرم برداره و ببردش، خودت باید پسش بگیری، من که از جام تکون نمی خورم. <!--[if !supportLists]-->- <!--[endif]-->الآن برات آب معدنی می آرم... بگیر و سر بکش و کمی هم به صورتت بپاش... بعد از نظرات شما عزیزان:
موضوعات آخرین مطالب آرشيو وبلاگ پيوندها
تبادل
لینک هوشمند
نويسندگان |
||
|