الهه ی الهام
انجمن ادبی
ندانم در کجا این قصه دیدم و یا از قصه پردازی شنیدم که دو روبه یکی ماده یکی نر به هم بودند عمری یار و همسر ملک با خیل، تازان شد به نخجیر کشیدند آن دو روبه را به زنجیر چو پیدا گشت آغاز جدایی عیان شد روز ختم آشنایی یکی مویه کنان با جفت خود گفت: که دیگر در کجا خواهیم شد جفت؟ جوابش داد آن یک از سر سوز همانا در دکان پوستین دوز موضوعات آخرین مطالب آرشيو وبلاگ پيوندها
تبادل
لینک هوشمند
نويسندگان |
||
|