الهه ی الهام
انجمن ادبی

 




فرشته ها میتوانند مرد هم باشند  


به سلامتی پدری که « نمی توانم» را در چشمانش زیاد دیدیم، ولی از زبانش هرگز نشنیدم


به سلامتی پدری که طعم پدر داشتن را نچشید ،اما برای خیلی ها پدری کرد

به سلامتی پدری که لباس خاکی و کثیف میپوشد و  کارگری برای سیر کردن شکم بچه اش ، اما بچه اش خجالت می کشد به دوستاش بگوید « این پدر منه

 

سلامتی  پدری که شادی اش را با زن و بچه اش تقسیم میکند، اما غصه اش را با سیگار و دود سیگارش . . .



 

 

به سلامتی پدری که کفِ تمام شهر را جارو می زند تا زن و بچه اش کف خانه کسی را جارو نزنند

 


همیشه مادر را به مداد تشبیه می کردم ، که با هر بار تراشیده شدن، کوچک و کوچک تر می شود
ولی پدر،
یک خودکار شکیل و زیباست که در ظاهر ابهتش را همیشه حفظ می کند
خم به ابرو نمی آورد و خیلی سخت تر از این حرف هاست
فقط هیچ کس نمی بیند و نمی داند که چقدر دیگر می تواند بنویسد 


وقتی پشت سر پدرت از پله ها می آیی پایین و می بینی چقدر آهسته می رود، میفهمی پیر شده  
وقتی دارد صورتش را اصلاح می کند  و دستش می لرزد ، می فهمی پیر شده 
وقتی بعد غذا یک مشت دارو می خورد ، می فهمی چقدر درد دارد، اما هیچ    چیز نمی گوید!
و وقتی می فهمی نصف موهای سفیدش به خاطر غصه های تو ست ، دلت می خواهد بمیری!


پدرم، تنها کسی است که باعث میشود، بدون شک بفهمم فرشته هاهم می توانند مرد باشند !

خورشید هر روز دیرتر از پدرم بیدار می شود اما زودتر از او به خانه بر می گردد!


بیاییم با هم عهد بندیم از این پس

هر فرد زحمتکشی میبینیم 
اون رو به عنوان فرشته ای
که
پشتوانه محکم فرزندانش است,
احترام کنیم: این فرشته شاید:
 
یک کارگر ساده باشد
یک کارگر شهرداری باشد
یک دستفروش باشد
یک پرستار باشد
و هر چه که هست
یک فرشته هست

 پدر عزیزم دستت پینه بسته ات را می بوسم و آرزو می کنم سایه ی مهرت که همان حمایت خداست ، همیشه بر سرم باشد.

 

 

پدر روزت مبارک

 

حسن سلمانی.محمد بوتیماز

چهار شنبه 1 خرداد 1392برچسب:پدر,فرشته,سایه,الهه ی الهام, :: 8:9 :: نويسنده : حسن سلمانی
 

 

 

در یکی از جلسات انجمن

موضوع خودنمایی و نیاز به توجه مطرح شد و رسیدیم به این جا که نه فقط آدم ها، که حتّی خالق آن ها هم خودنمایی می کند؛ با این تفاوت که خودنمایی ما از روی عجز است و نیاز ولی خودنمایی آن بزرگ بی نیاز از روی قدرت نمایی و اقتدارو رسیدیم به خلقت آدم و این که خدای بزرگ با آن همه شکوه الوهی و قدرت لایتناهی اش،چرا دست به خلقت موجودی زده است که نه تنها مانند فرشته ها خوش خلق و بی آزار ومطیع و دوست داشتنی نیست، بلکه موجودی است سرکش و زمخت و شرور که هر کاری که دلش بخواهد انجام می دهد.موجودی که گاهی از پست ترین مخلوقات خدا هم پست تر می شود. به هم نوعش که چه عرض کنم به خودش و حتی به خدایش که او را می بیند هم دروغ می گوید.از برادرش می دزدد و به کسانی که او را محرم خود می دانند خیانت می کند، هم نوعش رابه خاک و خون می کشد و... هیچ کدام از این خصلت های زشت و رفتارهای نکوهیده را در حیوانات سراغ نداریم 

وچرا خدای بزرگ بعد از سرشتن گِل این مخلوقِ از خود راضی، به خودش تبریک می گوید که« تبارک الله احسن الخالقین»؟!

وچرا بعد از دمیدن روح به این مجسّمه ی گِلی تمام فرشتگانش را از خُرد و کلان وادار به سجده در برابرش می کند ومقرّب ترین آن ها را به خاطر تمرّد از فرمانش از بهشت جاودان می راند؟!

و چرا موجودی را که تا این اندازه و به قیمت رنجاندن فرشته مقربش، دوست دارد و به آن می بالد، از فردوس برین به برهوت زمین تبعید می کند؟!


ما فیلسوف و فقیه نیستیم و علاقه ی چندانی هم به دانستن عقلانی موضوعات این چنینی نداریم و نمی خواهیم که در حیطه ی تخصصی آن ها داخل شویم یا دخالت کنیم. ما با شعر و ادبیات سر و کار داریم و ملاک و معیار مان همین شعر و شعور است. اما با همین ترازوی ناقص و در جمع ده دوازده نفری مان به این نتیجه رسیدیم که هم در خلقت و هم در هبوط آدم، تعمّدی از طرف آفریدگار دانا بوده است. اصلاً خدا عمداً به آدم و حوّا دستور داد که به درخت ممنوعه نزدیک نشوند چون با اِشرافی که به مخلوقش داشت؛می دانست که الانسان حریصٌ بِما مُنع.؟ خدای دانا شک نداشت که آدم نه تنها به آن درخت نزدیک خواهد شد، بلکه هم خواهد چید و هم خواهد خورد و هم در دلش خواهدگفت: به به! چه سیبِ آبدار و خوشرنگ و خوشبو و خوشمزّه ای؟

و این طور بهانه ای که باید برای خدا فراهم شد تا حساب عروسک محبوب و بازیگوش و مختارش را از حساب فرشته های فرمانبردار و مجبورش جدا کند واز آن بالابالاهای آسمان ها به تماشای شیرین کاری های اشرف مخلوقاتش بپردازد. بلا تشبیه ما انسان ها هم آخرین بچه مان را که از بچه های دیگرمان پرتوقع تر و شلوغ تر و شاید پررو تر هم باشد؛ بیشتر دوست داریم و همان قدر که به اولی رو نشان نمی دهیم، آخری را سوار گردنمان می کنیم.

ازاین که خدا با بهانه ای زیرکانه و حکیمانه ما را به زیستگاه خودمان فرستاده

تا از جمع حوریان لوس و بله قربان گو دور شویم و خودمان باشیم؛ ازخداممنونیم. ما این طور راحت تریم.  می ماند حس احترام و ترحم به شیطان مظلوم و بهتان خورده که شاید قربانی ما آدمک ها شد و آن همه سابقه ی عبودیت را فدای عشق نابش کرد و راضی نشد در برابر رقیب تازه از گرد راه رسیده کم بیاورد و سپر بیندازد و میدان را واگذار کند

سر و ته جلسه این طور جمع شد که:

خداوند سودی از خلقت ما نصیبش نمی شود جز خودنمایی و به رخ کشیدن قدرت بی انتهایش

. ما قالیچه های پر نقش و نگار و رنگارنگی هستیم که خدا با گرد گیری و تکاندن ما،عظمت و شکوه خودش را بربلند ترین بام اندیشه و احساس به تمام و کمال به تماشا می گذارد...                                                یا حق

. تا بعد...

پنج شنبه 18 خرداد 1391برچسب:فردوس,فرشته,تبعید,حسن سلمانی, :: 11:24 :: نويسنده : حسن سلمانی

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 65 صفحه بعد

آخرین مطالب
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان الهه ی الهام و آدرس elaheelham.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان