الهه ی الهام
انجمن ادبی
« من بی من» به من نگاه می کنم به چشم هایی که کوهستان غم دارند به پلک هایی انگار برفی سخت رویشان مانده است، بالا نمی آیند! به گونه هایی که برای سیلاب داغ درد عجیب بی تابند و التیامی که آرزو دارد؛ حنجره ای زخمی با نام ؛ چکاوک دلتنگی - برای یک دفعه- سرفه کند و هقّ و هق بزند. به من نگاه می کنم، چه نقره هایی که می غلتند آرام و دزدکی از آسمان مختصرم تا مزرع گونه های گندمی رنگم به من نگاه می کنم؛ چه ساکت و صبور و چه عاشق و مسحور در دستمال دست می پیچم ژاله هایی که تنها برای تو اند. تویی که مثل من است چشمانت؛ پر از شبنم سرشار شعر غم تنها و بی همدم به من نگاه می کنم؛ من، گلی سرخم سر نهاده بر آغوش بارانم! سمیرا میرزا جانی عضو انجمن ادبی الهه ی الهام-87 من کوهم و کاه توام
آواره ی راه توام بازیچه ی جاه توام با من به از این باش
با من که تباه توام تاوان گناه توام گمراه نگاه توام با من به از این باش
من مشق سیاه توام من بخت پگاه توام همناله، هم آه توام با من به از این باش
من مُهره ی شاه توام من مِهرم و ماه توام افتاده به چاه توام با من به از این باش حسن سلمانی 6/10/86 موضوعات آخرین مطالب آرشيو وبلاگ پيوندها
تبادل
لینک هوشمند
نويسندگان |
||
|