الهه ی الهام
انجمن ادبی

 « افسانه ی مردم»

 

دیدم او را آه بعد از بیست سال

گفتم: این خود، اوست؟ یا نه، دیگریست

چیزکی از او در او بود و نبود

گفتم: این زن اوست؟ یعنی آن پریست؟

**

هر دو تن دزدیده و حیران نگاه

سوی هم کردیم و حیران تر شدیم

هر دو شاید با گذشت روزگار

در کف باد خزان پرپر شدیم

**

از فروشنده کتابی را خرید

بعد از آن آهنگ رفتن ساز کرد

خواست تا بیرون رود بی اعتنا

دست من در را برایش باز کرد

**

عمر من بود او که از پیشم گذشت

رفت و در انبوه مردم گم شد او

باز هم مضمون شعری تازه گشت

باز هم افسانه ی مردم شد او.

سه شنبه 17 بهمن 1391برچسب:مصدق,افسانه,زن,شعر, :: 12:1 :: نويسنده : حسن سلمانی

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 65 صفحه بعد

آخرین مطالب
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان الهه ی الهام و آدرس elaheelham.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان